هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از نگاه خونخوار معشوق، حسادت دیگران، و درد عشق شکایت میکند. او همچنین به تأثیرات منفی فکر کردن به معشوق بر جسم و روح خود اشاره میکند و در نهایت، از طبیب میخواهد که او را درمان کند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنجهای عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شعر (مانند «غمزه خونخوار») ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۳۷۶
چشم توأم به غمزه خونخوار می کشد
آن خونبها بود که دگر بار میکشد
ترسم کشند از حسدم بار و همنشین
گر گویم این بکس که مرا بار میکشد
آن قامت چو تیر و دو ابروی چون کمان
پیوسته میکشد دل و همواره میکشد
در انتظار کشتن خود تا یکی چو شمع
می سوزدم چو عاقبت کار می کشد
فکر میان او مکن ای دل که این خیال
تن را تار می کند و زار می کشد
ای آنکه صحتم طلبی زود تر مرا
بنما به آن طبیب که بیمار می کشد
بسیار زنده کرد لبش گفته ای کمال
بسیار هم مگوی که بسیار می کشد
آن خونبها بود که دگر بار میکشد
ترسم کشند از حسدم بار و همنشین
گر گویم این بکس که مرا بار میکشد
آن قامت چو تیر و دو ابروی چون کمان
پیوسته میکشد دل و همواره میکشد
در انتظار کشتن خود تا یکی چو شمع
می سوزدم چو عاقبت کار می کشد
فکر میان او مکن ای دل که این خیال
تن را تار می کند و زار می کشد
ای آنکه صحتم طلبی زود تر مرا
بنما به آن طبیب که بیمار می کشد
بسیار زنده کرد لبش گفته ای کمال
بسیار هم مگوی که بسیار می کشد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.