هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فراق و دوری معشوق خود رنج می‌برد و احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. او از اشک‌هایش که تنها تصویر معشوق را در ذهنش نگه می‌دارد، سخن می‌گوید و از یادآوری لحظات زیبا با معشوق احساس غم و اندوه می‌کند. شاعر همچنین از تأثیر حضور معشوق بر محیط اطراف و احساساتش می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۴۱۴

دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد
آه من بی مه رویت به فلک بر میشد

اشک می آمد و میشست ز پیش نظرم
هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد

مه بکوی تو شب چارده خود بینه می گشت
چو به آئینه روی تو برابر میشد

هر کجا زان آب شیرین سخنی می گفتند
سخن قند نگفتم که مکرر می شد

قدر وصل تو دل امروز نکو می دانست
اگر آن دولتش این بار میسر می شد

هر نسیمی که شب از زلف تو در مجلس ما
می گذشت از دم او شمع معنبر میشد

آنکه وقتی نگران بود بر آن روی کمال
گر همی دید کنونش نگرانتر می شد

صفت عارض چون آب تو در دفتر خویش
بیشتر زآن ننوشتم که ورق تر میشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.