هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن میگوید و بیان میکند که تصویر معشوق هرگز از ذهنش پاک نمیشود. او از اسارت در دام عشق شکایت دارد و احساس ناتوانی و فقر میکند. شاعر همچنین به بینیازی از بیان اخلاص اشاره میکند، چرا که معشوق از اسرار درونش آگاه است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی بیشتری نیاز دارد.
شمارهٔ ۸۰۴
نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم
خود من ساده درون صورت غیری نپذیرم
مرده ام در هوس آنکه بود فرصت آنم
که نهی پای درین دیده و در پای نو میرم
حال خود با که بگویم که شکایت ز تو دارم
با خلاص از که بجویم که به دام تو اسیرم
به قلم صورت اخلاص نوشتن چه ضرورت
چون ضمیر تو بود واقف اسرار ضمیرم
گفته حال کمال از غم من در چه نصایست
و چه توان گفت همان عاجز و مسکین و فقیرم
خود من ساده درون صورت غیری نپذیرم
مرده ام در هوس آنکه بود فرصت آنم
که نهی پای درین دیده و در پای نو میرم
حال خود با که بگویم که شکایت ز تو دارم
با خلاص از که بجویم که به دام تو اسیرم
به قلم صورت اخلاص نوشتن چه ضرورت
چون ضمیر تو بود واقف اسرار ضمیرم
گفته حال کمال از غم من در چه نصایست
و چه توان گفت همان عاجز و مسکین و فقیرم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.