۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹۹

ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی
ثنای حسن نو او گفت او بود ثانی

حدیث بوسف مصری که احسن القصص است
کسی بسوز نخواند چو پیر کنعانی

دلا حکایت حستش کن و شنو تحسین
گذار نه یوسف چه نه می خوانی

شنیده نقش رخش نقشیند و دفتر شست
چو بشنوی توهم ای گل ورق گردانی

بدانکه از کف پا دادیم دو بوس مرنج
بگیر بوس خود اکنون اگر پشیمانی

درت زمالش رخسار هاست مالا مال
دگر به پای تو خواهیم سود پیشانی

حقوق بندگیم گفته شهان دانند
هنوز قیمت و مقدار خود نمی دانی

رقیب گفت تو دانی کمال قیمت من
بگفتم ای دل سخنت بغضه ارزانی

ترا به ساحل دریا بصد درم بخرند
برای لنگر کشتی که پس گران جانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.