۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

چو رخسارت گل رنگین نباشد
شکر چون لعل تو شیرین نباشد

بدیدم عارض و روی تو گفتم
بدین خوبی گل و نسرین نباشد

نهان داری میان لعل پروین
به لعل اندر نان پروین نباشد

وفا می کن به رغم خوب رویان
که خوبان را وفا آیین نباشد

مکن جور و جفا برما ازین بیش
جفا بر عاشقان چندین نباشد

اگر چه عاشقان بسیار داری
ولی چون من یکی مسکین نباشد

مرا ای خسرو خوبان چو فرهاد
نصیبی زان لب شیرین نباشد

سری را کاستانت گشت بالین
دگر او را سر بالین نباشد

مرا روزی به دست آید شب وصل
ولیکن چون شب دوشین نباشد

کسی کا جز به وصلت شادمان نیست
چرا در هجر تو غمگین نباشد

همام اندر غزل در می چکاند
ز تو باری کم از تحسین نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.