هوش مصنوعی: مصطفی به گورستان می‌رود و جنازه‌ی یکی از یارانش را دفن می‌کند. درختان به عنوان نمادی از زندگی و رستاخیز، از خاک برمی‌خیزند و رازهای نهفته در خاک را فاش می‌کنند. منکران این پدیده‌ها را قدیمی و بی‌ارتباط با خدا می‌دانند، اما دوستان حق، باغ و بوستان را به عنوان نشانه‌هایی از قدرت الهی می‌بینند. مصطفی پس از بازگشت از گورستان، با صدیقه ملاقات می‌کند و در مورد باران و جامه‌هایش صحبت می‌کند. صدیقه به او می‌گوید که این باران از ابر دیگری است و نشانه‌ای از غیب است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۹۹ - قصهٔ سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامه‌های تو چون تر نیست

مُصْطفی روزی به گورستان بِرَفت
با جنازه‌یْ مَردی از یارانْ بِرَفت

خاک را در گورِ او آکَنْده کرد
زیرِ خاک آن دانه‌اَش را زنده کرد

این درختانَند هَمچونْ خاکیان
دست‌ها بَرکرده‌اند از خاکْدان

سویِ خَلْقان صد اِشارَت می‌کُنند
وان کِه گوشَسْتَش عِبارَت می‌کُنند

با زبانِ سَبز و با دستِ دراز
از ضَمیرِ خاک می‌گویند راز

هَمچو بَطّان سَر فرو بُرده به آب
گشته طاووسان و بوده چون غُراب

در زِمِستانْشان اگر مَحْبوس کرد
آن غُرابان را خدا طاووس کرد

در زِمِسْتانْشان اگر چه داد مرگ
زنده‌شان کرد از بهار و داد بَرگ

مُنْکِران گویند خود هست این قَدیم
این چرا بَندیم بر رَبِّ کَریم؟

کوریِ ایشان، دَرونِ دوستان
حَق برویانید باغ و بوستان

هر گُلی کَنْدَر درونْ بویا بُوَد
آن گُل از اَسْرارِ کُلْ گویا بُوَد

بویِ ایشان، رَغْمِ آنْفِ مُنْکِران
گِردِ عالَم می‌رَوَد پَرده‌دَران

مُنْکِرانْ هَمچون جُعَل زان بویِ گُل
یا چو نازک مَغْز در بانگِ دُهُل

خویشتن مَشغول می‌سازَند و غَرق
چَشم می‌دُزدَند ازین لُمْعانِ بَرق

چَشم می‌دُزدَند و آن جا چَشمْ نی
چَشمْ آن باشد که بینَد مَأمَنی

چون زِ گورستانْ پَیَمبَر بازگشت
سویِ صِدّیقه شُد و هم‌راز گشت

چَشمِ صدّیقه چو بر رویَش فُتاد
پیش آمد، دستْ بر وِیْ می‌نَهاد

بر عِمامه وْ رویِ او و مویِ او
بر گَریبان و بَر و بازویِ او

گفت پیغامبر چه می‌جویی شِتاب؟
گفت باران آمد امروز از سَحاب

جامه‌هایَت می‌بِجویَم در طَلَب
تَر نمی‌یابَم زِ باران، ای عَجَب

گفت چه بر سَر فَکَندی از اِزار؟
گفت کردم آن رِدایِ تو خِمار

گفت بَهرِ آن نِمود ای پاکْ‌جَیْب
چَشمِ پاکَت را خدا بارانِ غَیْب

نیست آن باران ازین ابرِ شما
هست ابری دیگر و دیگرْ سَما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
گوهر بعدی:بخش ۱۰۰ - تفسیر بیت حکم رضی‌الله عنه «آسمانهاست در ولایت جان کارفرمای آسمان جهان» «در ره روح پست و بالاهاست کوههای بلند و دریاهاست»
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.