۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

درعشق شد به رنگ دگر روزگار ما
تغییر رنگ ماست خزان و بهار ما

از خویش می رویم سبکتر ز بوی گل
بر طرف دامنی ننشیند غبار ما

ابر بهار در عرق شرم غوطه زد
از مایه داری مژه ی اشکبار ما

همچون سپند، زآتش شوق تو می تپید
روزی که داشت خانه به خارا، شرار ما

مانندگرد، کز رم آهو شود بلند
آرام می رمد ز دل بی قرار ما

از تاب رشک در جگر لاله خون کند
داغ تو گر بهار کند، در کنار ما

رفتیم و مانده است به جان چون قلم، حزین
بر صفحه ی زمانه، سخن یادگار ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.