۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

نهفته ام به خموشی خیال روی تو را
مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را

ز سنگ محتسب شهر غم مخور ساقی
سپرده ایم به پیر مغان سبوی تو را

اگر غلط نکنم حرف ما و من غلط است
شنیده ام ز لب خویش گفتگوی تو را

شده ست شیفته بلبل به باغ و حور به خلد
ندیده اند گلستان رنگ و بوی تو را

اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد
کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را

چه خوش بود که نماید به ما دلت را گرم
محبتی که به ما گرم ساخت، خوی تو را

شود ز باختن رنگم آتشین، لعلت
چه نازکیست عتاب بهانه جوی تو را!

به طور عشق حزین ، آستین فشان گردد
کلیم اگر شنود، طرز های و هوی تو را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.