هوش مصنوعی: شاعر در این متن از اضطراب و ناآرامی درونی خود سخن می‌گوید و به دنبال آرامش در سایه‌ی عشق یا معنویت است. او از خاموشی و بی‌پاسخی شکایت دارد و احساس می‌کند که اشک‌هایش شراب زندگی‌اش را شور کرده‌اند. در نهایت، به توحید و معنویت پناه می‌برد و از آن به عنوان سرمه‌ی بینایی خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۲۱

نمی فتد به دل، از محشر اضطراب مرا
به زیر سایهٔ تیغ تو، برده خواب مرا

لب سؤال مرا مهر بوسه، خاموشی ست
چرا نمی دهد آن کنج لب جواب مرا؟

حصار عافیتم، چون حباب، خاموشی ست
کشیدن نفسی، می کند خراب مرا

به ساغر نگهی مست کن مرا، ساقی
که اشک شور، نمک ریخت در شراب مرا

نظر به سرمهٔ توحیدم آشناست، حزین
شکوه ذرّه کند کار آفتاب مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.