هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق و شور درونی خود سخن می‌گوید. او از ناله‌های پنهان در وجودش، رنج‌ها و دغدغه‌هایش می‌گوید و به ناتوانی در بیان کامل احساساتش اشاره دارد. همچنین، از وفاداری و عشق به یار مهربانش سخن می‌راند و از پیر مغان به عنوان نماد رهایی و عرفان یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۰

زان لب شکّرفشان شوری به جان داریم ما
یک نیستان ناله در هر استخوان داریم ما

در بغل چون صبح، چاک بی رفویی بیش نیست
گر لباس هستی دامن فشان داریم ما

نیست ممکن نغمهٔ شوقی به کام دل زدن
در قفس تا خار خار آشیان داریم ما

تار وپود مخمل هستی بساط غفلتیست
از سر هر مو، رگ خواب گران داریم ما

چهره، ای خورشیدسیما لمحه ای از ما مپوش
شبنم آسا یک نگاه ناتوان داریم ما

تا نفس باقیست از مهر و وفا خواهیم گفت
این نصیحت را ز یار مهربان داریم ما

دامن آلودهٔ ما را حزین از کف مده
خرقه از پیر خرابات مغان داریم ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.