۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸

چراغان کرده ام از داغ دل، ویرانهٔ خود را
که چون پروانه، در رقص آورم دیوانهٔ خود را

فروغ شمع من، خاصیت بال هما دارد
مرصع پوش، در محفل کند، پروانهٔ خود را

به جرم اینکه دایم از سبو چشم طمع دارد
فکندم چون گل اشک از نظر، پیمانهٔ خود را

اساس شهر و کو، از اشک پرشورم خطر دارد
به هامون می فشانم، گریهٔ مستانهٔ خود را

ندارد حاصلی جز سوختن، تخم امید من
سپندآسا در آتش می فشانم، دانهٔ خود را

بَرِ آن تندخو، شرح غم دیرینه می سنجم
به آتش می نمایم، گرمی افسانهٔ خود را

حزین از عشق می گویم به عقل بی خبر، رمزی
به زاهد می دهم مردآزما، پیمانه خود را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.