۱۳۰ بار خوانده شده
ای سلسلهٔ زلف تو بر پای دل ما
سودایی خال تو، سویدای دل ما
دارد به گریبان تمنا، گل امّید
از خار رهت، آبلهٔ پای دل ما
چون برگ خزان دیده به هم ربط نگیرد
از بس که ز هم ریخته اجزای دل ما
خونین جگر لالهٔ صحرای تو لیلی
داغ تو، سیه خانهٔ صحرای دل ما
بگشود ز گردن رگ جان و نگشاید
زنّار سر زلف تو، ترسای دل ما
بگشای حزین ، پرده ازین ساز که سازد
از ناله، نیِ کلک تو احیای دل ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
سودایی خال تو، سویدای دل ما
دارد به گریبان تمنا، گل امّید
از خار رهت، آبلهٔ پای دل ما
چون برگ خزان دیده به هم ربط نگیرد
از بس که ز هم ریخته اجزای دل ما
خونین جگر لالهٔ صحرای تو لیلی
داغ تو، سیه خانهٔ صحرای دل ما
بگشود ز گردن رگ جان و نگشاید
زنّار سر زلف تو، ترسای دل ما
بگشای حزین ، پرده ازین ساز که سازد
از ناله، نیِ کلک تو احیای دل ما
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.