۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹

دیدم صنمی، های صلا، کعبه نشینها
بیعانه ببازید به یادش دل و دینها

در عشق، دل از کوثر و رضوان نگشاید
از دوست تسلی نتوان گشت، به اینها

صید دلم افتاد به صحرای رمیدن
صیّاد نگاهان! بگشایید کمینها

شد خاک، سر سجده بران در قدم تو
بخرام که فرش است به راه تو جبینها

آن کیست که در جلوه گهت رخش بتازد؟
کرده ست تهی، غمزهٔ بی باک تو زینها

در کیش محبت هدف ناوک نازند
ابروی کمان دار تو را چله نشین ها

زیر قلم توست حزین کشور معنی
این نقش ندارند خدیوان به نگینها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.