هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و غنایی، بیانگر احساسات شاعر دربارهٔ تقدیر، عشق، و تناقضات زندگی است. شاعر از عشق به معشوق، ناامیدی از دنیا، و جستجوی معنویت سخن می‌گوید و با تصاویری مانند کعبه، خرابات، و بهشت، مفاهیم عمیق عرفانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهٔ زندگی دارد که معمولاً برای نوجوانان و بزرگسالان قابل‌درک است. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و انتزاعی ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۶۸

بر سر خود دهدم جا، خم پاکیزه سرشت
خاکم آن روزکه درمیکده خواهد شد خشت

بار دیگر کندش کاتب اقبال، رقم
هر چه بر صفحهٔ ما، خامهٔ تقدیر نوشت

همّتی بدرقه، ای پیر خراباتکه باز
برد از کعبه ام آن زلف چلیپا به کنشت

تنگی خاطر و افسردگی، از یادم برد
سایهٔ بید و طرب خیزی دشت و لب کشت

از کجا آب خورد سبزه خط لب یار؟
این طراوت نتوان یافت ز ریحان بهشت

دل به خار و خس مژگان، نم خونی می داد
آخر از سینه تفسیده ام این دانه برشت

دهر خنثی صفت افتاده، نه مرد، است نه زن
کار بس بوالعجب افتاده، نه زیبا و نه زشت

التفاتم نبود با سخن خویش حزین
کو دماغی که کنم بو، گل گلزار بهشت؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.