۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۰

هزار رنگ گل داغ در کنار من است
جنون کجاست که جوش سیه بهار من است؟

ز خاک سوختهٔ خویش، دامن افشانی
کمینه سرکشی سرو پایدار من است

ز رشحهٔ قلمم زنده می شود دل و جان
زلال چشمه حیوان به جویبار من است

به خصم، عرصهٔ دعوی نمی دهد سخنم
که خامه در کف اندیشه، ذوالفقار من است

ز جا نخاسته بیجا، غبار هستی من
به جلوه در دل این گرد، شهسوار من است

ز خال کنج لبی رفته صبر و آرامم
سپند آتش غم جان بی قرار من است

حزین اگر به درازی کشد سخن چه کنم؟
سیاه مستی کلک سخن گزار من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.