۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۲

لعلت حیات بخش دل و جان عاشق است
آبش زلال چشمه حیوان عاشق است

شوریدگی برون نرود از دماغ ما
زنجیر زلف، سلسله جنبان عاشق است

مژگان به هم نمی زنم از شور رستخیز
غوغای حشر، خواب پریشان عاشق است

باغ و بهار عشرت ما در کنار ماست
دامن ز اشک سرخ، گلستان عاشق است

حبل المتین زلف تو را نیست کوتهی
زنّار کفر و سبحهٔ ایمان عاشق است

افتاده برق خرمن پندار کفر و دین
این آتشی که در دل سوزان عاشق است

گر شور پسته تو نمکدان به داغ ریخت
شیرین تبسمت شکرستان عاشق است

برخاست دور خطّ تو شور از دل حزین
ایام نغمه سنجی دستان عاشق است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.