۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۷

احساس مبدل شد و محسوس همان است
صد شمع فزون سوخته، فانوس همان است

دل کافر دیر است، ز لبیک چه حاصل؟
گر زمزمه دیگر شده، ناقوس همان است

لب بر لب او دارم و حسرت کش عشقم
دلبر به کنار و هوس بوس همان است

با رب چه علاج است، پریشانی دل را؟
زلفش به کف و خاطر مأیوس همان است

از دوست به کونین نگردیم تسلی
این هر دو به دست و کف افسوس همان است

خیزد ز دری هر نفس، آوازه ی دولت
کاووس شد و زمزمه ی کوس همان است

زاهد چوکند جامه ز مصحف، مفریبید
ای ساده دلان خرقهٔ سالوس همان است

در بارگه پادشه عشق حزین را
سر خاک شد وذوق زمین بوس همان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.