هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی بیانگر گذر سریع عمر و زندگی است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند بهار، زلف دراز، شمع و سایه، به بیان ناپایداری زندگی و گذر زمان می‌پردازد. او از عمری که در پای یاری گذشته و فرصت‌های از دست رفته اظهار تأسف می‌کند و به تفکر درباره ماهیت گذرای جهان می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند گذر عمر و ناپایداری زندگی، برای درک بهتر نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۸۳

قدح تا گرفتم بهاری به سر رفت
بهاری مگو، روزگاری به سر رفت

دراز است چون زلف، مدّ حیاتی
که در سایه گلعذاری به سر رفت

سر آمد مرا شمع سان زندگانی
به پا شعله آمد، شراری به سر رفت

کسی رفته معراج افتادگی را
که چون سایه در رهگذاری به سر رفت

اگر عمر هر کس به کاری به سر رفت
مرا عمر در پای یاری به سر رفت

نیاسودم امروز از بیم فردا
که مستی به فکر خماری به سر رفت

سواد جهان چیست در چشم عارف؟
سواری در آمد، غباری به سر رفت

نبودم حزین ، در میان نکهت آسا
مرا فصل گل در کناری به سر رفت
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.