۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۸

گرمی مهر، به وبرانه و آباد یکی ست
حسن اگر تیغ کشد، بنده و آزاد یکی ست

جور کش می طلبد، غنچهٔ شیرین کارت
ور نه در چنگ غمت خسرو و فرهاد یکی ست

چه کنم آه، که گلبرگ بناگوش تو را
نگه گرم من و سیلی استاد یکی ست

تنگی سینه دلم را به فغان می آرد
ور نه با ناز تو، خاموشی و فریاد یکی ست

آتش آه مرا قوّت تأثیر کجاست؟
دل سنگین تو و بیضه فولاد یکی ست

دل چو تسلیم شود جور و جفا، مهر و وفاست
عشق اگر یار شود، طینت اضداد یکیست

رخنه در جوشن جانی که نکرده ست کجاست؟
تیغ مژگان تو و خنجر فولاد یکیست

دل چو با خویش نباشد، چه گلستان، چه قفس
بوستان پیش من وکنج غم آباد یکیست

عکس یار است که دارد همه جا جلوه، حزین
چهره پرداز، در آیینهٔ ایجاد یکی ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.