۱۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۳

فروغ آن گل رخسار بی نقابم سوخت
گیاه تشنه جگر بودم، آفتابم سوخت

چو برق مدّ حیات است شاهراه فنا
سبک عنانی این عمر پر شتابم سوخت

نه دست بر دل من می نهی نه پای به چشم
بیا که رشک عنان، غیرت رکابم سوخت

شب فراق تو از بس که شعله در جان ریخت
چو شمع، گریهٔ آتش عنان، در آبم سوخت

چه آتشی ست، حزین این که در جگر داری؟
فسانهٔ تو شنیدم، به دیده خوابم سوخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.