۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۴

در خاطر خدنگ قضا هر نهان که هست
کرد آن چنان نگاه تو خاطرنشان که هست

یا رب چه آفتی تو که دارد به صد زبان
داد از دل تو، هر دل نامهربان که هست

جان رفت و سرگرانی نازت چنان که بود
دل خون شد و غرور نگاهم همانکه هست

انجام کار عشق ز آغاز به نشد
بود این چنین به ما نگهت سرگران که هست

دستانسرای خامهٔ جان پرورت حزین
سنجد حدیث شوق به هر داستان که هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.