۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۶

لب از خون تر کنم گر ساغری نیست
خوشم با ناله گر رامشگری نیست

چه شد کافتاده ام دور از بر تو؟
تپیدن هست اگر بال و پری نیست

دماغ آشفته عشق است عالم
تهی از شور این سودا سری نیست

محیط موج خیز کبریا را
به غیر از دل، گرامی گوهری نیست

دل افسردهام در سینه خون شد
غم آشامانچه سازم؟ دلبری نیست

اگر پروانهٔ شمعم وگر گل
تویی مقصود جانم، دیگری نیست

بنای دین و دل شد دیر بنیاد
سپاه غمزهٔ غارتگری نیست

اگر داری ترحم بر اسیران
به دست دل ز من عاجزتری نیست

قدم مگذار بی پروا به خاکم
کف خاکسترم، بی اخگری نیست

سلامت طعنه بر اسلام دارد
به خون ریزی نگاه کافری نیست

به خوبان جهان ورزیده ام عشق
وفا آموز عاشق پروری نیست

حزین از کعبهٔ اسلام باز آی
حرمگاه صنم را آزری نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.