هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حزین لاهیجی، بیانگر حالات روحی شاعر در فراق معشوق و جستجوی عشق الهی است. شاعر از درد هجران، شوق وصال، وصف زیبایی معشوق و حالات عرفانی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۲۰۷

تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست
ذوق وصلی به کمال و شب هجرانی هست

چون سر از پیرهن عشق برآرد عاشق؟
نه رقیبی و نه مصری و نه کنعانی هست

سر به سر شکر و شکایت همه از یاد رود
نه لب زخمی و نه چاک گریبانی هست

منم آن موسی سرگرم که در طور وجود
هر طرف می نگرم، آتش سوزانی هست

کشور حسن تو را باغ و بهار عجبیست
هر طرف مستی و هر گوشه غزلخوانی هست

از در لطف درآ، چین جبین را بگشای
ذوق خاطر به شکر خندهٔ پنهانی هست

آنقدرها نبود بانگ جرس سینه خراش
پی این قافله گویا دل نالانی هست

دام اگر مرغ چمن را گل فارغبالی است
بهر جمعیّت ما زلف پریشانی هست

رانده است از همه در، غیرت عشقت، زاهد
ور نه در دیر و حرم، دشمن ایمانی هست

آستین پرده در، از دیدهٔ خونبار من است
تا مرا در رگ جان، کاوش مژگانی هست

بوی دل از نفس گرم تو پیداست حزین
می توان یافت، تو را آتش پنهانی هست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.