هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره دوری از وطن، عشق و رنج‌های ناشی از هجران است. شاعر از نبود آرامش، بی‌قراری و احساس غربت سخن می‌گوید و به مصائب زندگی مانند زندگی پروانه در آتش اشاره می‌کند. همچنین، او از ناتوانی در یافتن قرار و آرامش در هیچ شهر یا دیاری شکایت دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی مانند هجران، غربت و رنج‌های وجودی در این شعر مطرح شده‌اند که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند 'مصیبت هجران' و 'آتش سوزان' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۲۵

دور از در تو روضه ی رضوان به ما نساخت
بوی گل و نسیم گلستان به ما نساخت

پروانه را در آتش سوزان چه زندگی ست؟
وصل تو چون مصیبت هجران به ما نساخت

در هیچ شهر و هیچ دیارم قرار نیست
صبح وطن، چو شام غریبان به ما نساخت

تنگ است جلوه گاه دو عالم به وحشتم
آرام شهر و شور بیابان به ما نساخت

عیسی نشسته است به بالین من خجل
آب و هوای کشور امکان به ما نساخت

ساکن، درای قافله ی ما نشد حزبن
در هجر و وصل، این دل نالان به ما نساخت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.