هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق شدید خود به معشوق سخن میگوید و از موانع و دردهای عشق شکایت میکند. او عشق را مانند کعبه میداند و معتقد است کسی که به این کعبه عشق سجده نکرده، از ارزش واقعی آن غافل مانده است. در نهایت، شاعر از امید به شفاعت در روز قیامت ناامید است و گناهان خود را بر دوش دل میگذارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۳۴
از آن، سرم به هوای تو مایل افتاده ست
که آرزوی تو چون شعله در دل افتاده ست
چو نور در بصر و روح در دلی و هنوز
میان ما و تو صد پرده حایل افتاده ست
شهید کوی محبت شوم که هر گامی
هزار خضر در او، نیم بسمل افتاده ست
کسی که سجده به بیت الحرام عشق نکرد
ز قدر کعبه ی دیدار، غافل افتاده ست
ز یاد زلف تو، صد آرزو به دل گره است
که را به عشق چنین کار مشکل افتاده ست؟
حزین ، امید شفاعت زکس به حشر مدار
که عذر ما همه در گردن دل افتاده ست؟
که آرزوی تو چون شعله در دل افتاده ست
چو نور در بصر و روح در دلی و هنوز
میان ما و تو صد پرده حایل افتاده ست
شهید کوی محبت شوم که هر گامی
هزار خضر در او، نیم بسمل افتاده ست
کسی که سجده به بیت الحرام عشق نکرد
ز قدر کعبه ی دیدار، غافل افتاده ست
ز یاد زلف تو، صد آرزو به دل گره است
که را به عشق چنین کار مشکل افتاده ست؟
حزین ، امید شفاعت زکس به حشر مدار
که عذر ما همه در گردن دل افتاده ست؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.