هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی، بیانگر احساسات شاعر درباره عشق، حسرت، و دوری از معشوق است. شاعر از نازک‌بینی و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و به یاد روزهای گذشته و وصال معشوق حسرت می‌خورد. همچنین، او از پریشانی و بی‌قراری خود در فراق یار می‌نالد و مرگ را نیز آرزویی بی‌فایده می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسرت، مرگ، و رنج عشق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۴۴

چون صبح به بر، دیدهٔ من پیرهنی داشت
در پرده مگر حسرت نازک بدنی داشت

آن فیض کجا رفت کز افشاندن زلفش
هر نافهٔ داغم، به گریبان ختنی داشت؟

نگذاشت به کار دل صدپاره، درستی
آن عهد که با طرهٔ پیمان شکنی داشت

هر تار به راهی رود از زلف حواسم
جمعیت احباب، پریشان شدنی داشت

در جیب گریبان، گل چاکی نفشاندم
تا سینه ام از غنچهٔ پیکان چمنی داشت

چشم از غم محرومی دیدار چه می کرد
گر فرصت یک ره، مژه بر هم زدنی داشت؟

از ضعف رسا، خانه نشینیم وگر نه
دیوانهٔ ما هر گذری، انجمنی داشت

بودش سخن از حسرت آب دم تیغت
در پیش تو آن روزکه زخمم دهنی داشت

از شوق تو دل خانه به دوش است وگر نه
درکوی غم، آواره ما هم وطنی داشت

بیکار نیارست کند دست مرا مرگ
بستد ز گریبان و به چاک کفنی داشت

عمریست حزین از نظرت رفت ونگفتی
درگاه صنم خانهٔ ما، برهمنی داشت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.