۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۸

عشق است به دل شور بیابان قیامت
بر داغ نگون کرده نمکدان قیامت

ناصح، تو به رسوایی ما پرده مپوشان
این چاک گذشته ست ز دامان قیامت

در سنگ چه مقدار بود جلوه شرر را
تنگ است به مجنون تو میدان قیامت

امروز برد شورش دل رونق فردا
برچیده شد از عشق تو دکان قیامت

چون غنچه کشیده ست حزین ، سر به گریبان
از خجلت دیوان تو، دیوان قیامت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.