۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۰

دمی که حرف وداعت به گوش می آید
دلم به رنگ جرس در خروش می آید

نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما
که اشک از مژه، طوفان به دوش می آید

زتاب می مگر آن چهره ارغوانی شد؟
که خون مشرب طاقت به جوش می آید

عبث، چه زخمه فلک می زند به تار تنم؟
مرا که از سر هر مو خروش می آید

دلم چو ساغر سیماب می تپد یا رب
کدام رند ز مستی به هوش می آید؟

نسیم مصر وصال آنقدرگلوسوز است
که بوی پیرهنش، شعله پوش می آید

دو روز با فلک سنگدل بساز حزین
که عاقبت به در می فروش می آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.