۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۹

یک ره به سر تربتم از ناز نیامد
این جان ز تن رفته، دگر باز نیامد

پیغام دروغی که فریبد دل ما را
افسوس کزان لعل فسون ساز نیامد

خونین جگری بی تو نهفتیم ولیکن
از گریه، نگه داشتن راز نیامد

رفتم که نویسم من سودا زده حرفی
از مطلب گم گشته خبر باز نیامد

روزی که به دل ناله گره بود حزین را
ناقوس صنم خانه به آواز نیامد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.