۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۰

شبی ز هجر تو ما را به سر نمی آید
که پارهٔ جگر از چشم تر نمی آید

به رنگ مو، ز سرم خار پا برون آمد
چها که در ره عشقت به سر نمی آید

نکوست هر چه کند با من فلک زده دوست
که بد، به دیدهٔ صاحب نظر نمی آید

مگر به رنگ سبو، می به کام ما ریزند
ز دست بستهٔ ما کار بر نمی آید

حزین بی خبر از خود، ز خود خبردار است
تو را که با خودی، از خود خبر نمی آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.