۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۰

نشان وحشی من در دل بی کینه پیدا شد
پی غارتگرم، در خانهٔ آیینه پیدا شد

نهان درموج خود شد بحر و سر زد از حباب من
گهر در آب خود گم گشت و در گنجینه پیدا شد

برون از خود سراغ لیلی خود داشتم، غافل
به صحرا داده بودم دل ز کف، در سینه پیدا شد

نمد، پاس صفای جوهر آیینه می دارد
جمال فقر ما، در خرقهٔ پشمینه پیدا شد

بنا دیروز شد میخانه و امروز از مستی
سر هر خم گشودم، بادهٔ دیرینه پیدا شد

پس از عمری که شد با دختر رز عشرتم روزی
ندانم از کجا دیگر، شب آدینه پیدا شد؟

حزین ، از نعل وارون دل خود حیرتی دارم
به فکر خرمی رفتم، غم دیرینه پیدا شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.