۱۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۹

ضمیر جمع روشن، بی صفا هرگز نمی باشد
کدورت در دل بی مدّعا هرگز نمی باشد

قیامت آمد و رفت و نیامد وعدهٔ زودش
وفا در یاد آن دیر آشنا هرگز نمی باشد

یکی از وصل می گوید، یکی از هجر می نالد
بساط عشق بازان بی نوا هرگز نمی باشد

ز خاطر، باده اول می زداید زنگ هستی را
نماز می گساران را، ریا هرگز نمی باشد

زخود رفتن سفر باشد، خراباتی نژادان را
به کوی می پرستان نقش پا هرگز نمی باشد

کند سرپنجهٔ افتادگی، صید زبردستان
سپاه خاکساران را، نوا هرگز نمی باشد

حزین ، احسان بود پیش از طلب، رسم جوانمردان
دَرِ ارباب همّت را، گدا هرگز نمی باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.