هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج خود سخن می‌گوید و از سیل مرگ به عنوان عاملی یاد می‌کند که دیر رسیده و باعث نابودی خانه‌اش شده است. او از تب و بیماری خود می‌گوید که مانند تابه‌ای داغ شده و هر طرف که می‌خوابد، احساس سوختن می‌کند. همچنین، از عشق و یاد معشوق می‌گوید که مانند شراب در رگ‌هایش جریان یافته است. در نهایت، از رهایی از قفس تنگ دل خود و گشایشی که پس از دردها تجربه کرده، سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه، رنج و مرگ است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید، مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۳۲۲

ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد
دیر آمدی و خانهٔ طاقت خراب شد

تفسیده تابه ای، شده بستر ز تب مرا
پهلو به هر طرف که نهادم کباب شد

آورده است رشتهٔ جان رو به کوتهی
از بس که صرف، درگره پیچ و تاب شد

مستم درین مرض، که ز یاد نگاه او
نشتر دوید تا به رگ من، شراب شد

بودم ز تنگی دل خود در قفس حزین
آخر ز چاک سینه، مرا فتح باب شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.