۱۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۲

ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد
دیر آمدی و خانهٔ طاقت خراب شد

تفسیده تابه ای، شده بستر ز تب مرا
پهلو به هر طرف که نهادم کباب شد

آورده است رشتهٔ جان رو به کوتهی
از بس که صرف، درگره پیچ و تاب شد

مستم درین مرض، که ز یاد نگاه او
نشتر دوید تا به رگ من، شراب شد

بودم ز تنگی دل خود در قفس حزین
آخر ز چاک سینه، مرا فتح باب شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.