هوش مصنوعی: این شعر غنایی از حزین لاهیجی است که به بیان درد و رنج عشق ناکام و هجران معشوق می‌پردازد. شاعر از غم هجران، امید به وصال، آتش عشق، و سوختن در راه معشوق سخن می‌گوید. تصاویر شعری مانند اشک خونین، آتشکده دل، و دام عشق به احساسات عمیق و دردناک شاعر اشاره دارند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی تصاویر شعری مانند 'اشک خونین' و 'آتشکده دل' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۶۰

زهر غم هجر تو به جان کارگر افتاد
امّید وصال تو به عمر دگر افتاد

در قلزم دل نیست همانا، نم خونی
کز دیده به دامان همه لخت جگر افتاد

در دامن شب طره سیه مست، گشودی
بویى به دماغ آمد و شوری به سر افتاد

عشق تو زند راه خراباتی و زاهد
این شعله چه شوخ است که در خشک و تر افتاد؟

تا باکه رخ از باده برافروخته بودی
کآتش به دل عاشق خونین جگر افتاد

در هفت صدف گوهر غلتانی اگر هست
اشکی ست که از دامن مژگان تر افتاد

آتشکده عشق، دل سوختگان است
بیزارم از آن شعله که در بال و پر افتاد

ای آنکه کنی آتش دل تند به دامن
خوش باش که در خرمن جانم شرر افتاد

ماند به دل تنگ، نه آزاد و نه بسمل
هر صید که در دام تو بیدادگر افتاد

آمد به خیالش، به غلط نکهت زلفی
سنبل به بغل، باد صبا، بی خبر افتاد

آمد به میان قصهای از سلسله موبی
در حلقهٔ سودازدگان شور و شر افتاد

این آن غزل نغمه سرایان عراق است
کزکلک حزین تو، چه رنگین گهر افتاد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.