۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۲

از پرده چو خواهد، گل رخسار برآرد
پوشد به لباس گل و از خار برآرد

دل از خم زلفش چه خیال است برآرم؟
چون آینه کز سبزه ی زنگار برآرد

امروز مگر همّت مردانه ی ساقی
بنیاد غم از ساغر سرشار برآرد

افسرده دلی رفت ز حد، شور جنون کو؟
تا بی خودم از خانهٔ خمار برآرد

بوی سر زلف تو دهد طرح به سنبل
آهی که حزین از دل افگار برآرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.