هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، غم، و امید سخن می‌گوید. شاعر از ساقی می‌خواهد نقاب بردارد و غم‌هایش را با شراب بزداید. همچنین، از طبیعت و عناصری مانند دریا و ابر برای بیان احساساتش استفاده می‌کند. در نهایت، به ناتوانی در رهایی از درد و آرزوی تسکین اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعاری است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مضامین غم‌انگیز ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۹۰

خوش آنکه ساقی مجلس نقاب بردارد
غبار توبهام از دل، شراب بردارد

رهین منّت دریا نمی توان گشتن
بگو به ابر، ز چشم من آب بردارد

به رنگ نافه کند خون به دل اسیران را
چو عارضت اثر از مشک ناب بردارد

ز دل دگر چه توقع، نگاه گرم تو را؟
بگو خراج ز ملک خراب بردارد

چو چنگ، پشت حزین شد ز غم دوتا و هنوز
نشد که گوش ز چنگ و رباب بردارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.