۱۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۹

لب لعلت به پیامی دل ما شاد نکرد
کلک مشکین تو از غمزدگان یاد نکرد

می کند آنچه جگرکاو نگاه تو به دل
به رگ جان کسی، نشتر فولاد نکرد

سرو ناز تو که عمر ابدی سایهٔ اوست
یک ره از لطف، خرابی چو من آباد نکرد

کافر بتکده جز مهر رخت قبله نداشت
صوفی صومعه جز ذکر تو اوراد نکرد

کاوش ناخن غم، با جگرم کرد حزین
آنچه در کوهکنی، تیشهٔ فرهاد نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.