هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی بیانگر ناامیدی و غم عمیق شاعر از بخت ناسازگار و عشق نافرجام است. او از بی‌توجهی معشوق و ناکامی‌های خود در عشق شکایت می‌کند و به رسم دیر و خرقه‌درانی اشاره می‌کند که نشان‌دهنده‌ی بی‌اعتنایی به عاشق صادق است. شعر با تصاویری مانند صید نشدن بتان در کمند عشق و کشته شدن به شمشیر عشق، عمق درد و رنج شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه همراه با غم و ناامیدی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بخت سیاه و ناکامی در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۱۸

شامی که مست صبح امیدش نمی کنند
بخت سیاه ماست، سفیدش نمی کنند

صیدی نمی کشند بتان در کمند عشق
تا سایه پرور گُل و بیدش نمی کنند

معجز نگر که کشتهٔ شمشیر عشق را
صد غمزه می زنند و شهیدش نمی کنند

نازم به رسم دیر که دربند غیر را
صد خرقه گر دریده مریدش نمی کنند

هر بسته دل که سینه به برق فنا نداد
حاصل نصیب کِشتِ امیدش نمی کنند

غمگین نمی رود کسی از خاک میکده
تا هم پیالهٔ مهِ عیدش نمی کنند

شرح غم من است حزین در حریم دوست
افسانه ای که گفت و شنیدش نمی کنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.