۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۹

عذر این بنده پذیرای دل و هوشش باد
هر غباری ست ز آیینه فراموشش باد

دامن مرحمت دولت ساقیست فراخ
جرم من پردگی خلق خطاپوشش باد

یا رب آشفته مکن طرهاش از زاری دل
آه دوشینهٔ من خواب فراموشش باد

از سر زلف، دل خام طمع در تاب است
سر شوریده دلان محرم آغوشش باد

چشم دل پرده گشای گل مستورش شد
گوش جان نکته نیوش لب خاموشش باد

کشد از خونم اگر باده، حلالش باشد
زند از شیرهٔ جان ساغر اگر، نوشش باد

بلبل کلک حزین کز سخن آهنگان است
نغمه سنج سمن صبح بناگوشش باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.