۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۴

نگه، رنگین تر از گل می کند رویی که او دارد
ز دل صد پرده نازکتر بود خویی که او دارد

سیه روز و دماغ آشفته و خاطر پریشانم
چنین می پرورد بخت مرا مویی که او دارد

رم وحشی نگاه او به وحشت داده آرامم
غبارم را به شور آورده آهویی که او دارد

جبین کعبه و دیر است بر خاک نیاز او
چه محراب است یارب طاق ابرویی که او دارد

ندارد گر نظر بر ما، تغافل نیست کار افزا
نگه را می فریبد چشم جادویی که او دارد

نسیم پیرهن سر درگریبان دزدد از خجلت
به کنعان می فشاند آستین، بویی که او دارد

حزین آشفته حالم، آه از آن دامن فشانیها
به طوفان می دهد خاک مراکویی که او دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.