۱۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۸

نه تاب دوری و نه طاقت دیدار می باشد
به دل کار محبت زین سبب دشوار می باشد

دلی کو می پرد در حسرت خورشید رخساری
نصیبش شبنم آسا دیدهٔ بیدار می باشد

شد از خط عذارت روشن این معنی که در عالم
بود گر محرمی آیینه را، زنگار می باشد

عزیز من اگر یوسف بود، از خار خار تو
گریبان پاره چون گل بر سر بازار می باشد

حزین از ناله زحمت می دهی تاکی؟ نمی دانی
که بر نازک مزاجان نکهت گل بار می باشد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.