۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۰

شبی که سروِ تو شمع مزار من گردد
چو گردباد به گردت غبار من گردد

به رهگذار تو چندان رخ امید نهم
که وعده ات خجل از انتظار من گردد

به جیب پیرهن از رشک، گل نیفشانی
اگر دلت خبر از خار خار من گردد

شکوه عشق نگر کز ره فتادگیم
اجل کناره کند گر دچار من گردد

خدا کند که از آن تیغ آبدار حزین
شکفته روییِ زخمِ بهارِ من گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.