هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه، به ناپایداری دنیا، بیاعتمادی به وعدههای زندگی، و جداییها و آشفتگیهای آن میپردازد. شاعر از تلاطمهای درونی، شکستن ارزشها، و از هم گسستن پیوندها سخن میگوید و با اشاره به عناصری مانند دریا، ثریا، و شیشه، بر شکنندگی و بیثباتی تأکید میکند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۶۱

آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد
سیلی کزو خرابهٔ دنیا به هم خورد

از دل تلاطم و ز تو دامن فشاندنی
از یک نسیم لنگر دریا به هم خورد

شد قیمتم شکسته ز انصاف طالبان
لب در همین دعاست که سودا به هم خورد

پاشد چنین اگر فلک، احباب را ز هم
نَبوَد عجب که عقد ثریّا به هم خورد

ای دل به عهد سست حیات اعتماد نیست
امروز گیرد الفت و فردا به هم خورد

از پهلوی سخن گسلد ربط همدمان
پیوسته الفتِ لبِ گویا به هم خورد

یک دست شیشه داری و دستی دل حزین
ساقی چنان مکن که دو مینا به هم خورد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.