۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۲

تا کی توان ز عمر، فریب سراب خورد؟
باید نهاد لب به لب تیغ و آب خورد

پیمانهٔ نگاه تو از ما اثر نهشت
این طرفه مجلسی ست که ما را شراب خورد

کوته تر است از نگه نارسای ما
دور از تو بس که رشتهٔ جان پیج و تاب خورد

بر هر چه تافت نور محبّت صفا گرفت
پاک است هر زمین نجس، کآفتاب خورد

عشق از ازل بلای دل و جان بود حزین
آتش غریب نیست که خون کباب خورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.