هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از عشق و دل‌بستگی رنج می‌برد و در برابر جذبه‌های معشوق و فراق او درمانده است. شاعر از دست دادن عقل و آرامش در راه عشق را توصیف می‌کند و از ناتوانی خود در برابر این احساسات سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند از دست دادن خرد و اندوه شدید نیاز به بلوغ ذهنی برای درک مناسب دارد.

شمارهٔ ۴۸۴

من از دل و دین باختگانم چه توان کرد؟
سودازده زلف بتانم چه توان کرد؟

دل بسته فتراک سر زلف سواری ست
از چنگ خرد رفته عنانم چه توان کرد؟

در صومعه از نعره زنانم چه توان گفت؟
در میکده از دُردکشانم چه توان کرد؟

در سلسلهٔ زلف تو ای رهزن دل ها
سرحلقهٔ سودا زدگانم چه توان کرد؟

گوشی به فغان دل ناشاد نکردی
پیشت همه تن گر چه زبانم چه توان کرد؟

فرمان تو را هر چه بود می کنم اما
من صبر به هجران نتوانم چه توان کرد؟

شد قطره به دریای فنا وصل حزین را
دی بودم و امروز نه آنم چه توان کرد؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.