۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۵

ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کرد
آمد ادبار درین کوچه و اقبالی کرد

نیست امروز عجب گر غمش از شادی ماست
آنکه دی از غم ما آن همه خوشحالی کرد

گر چه دریا نشود خشک به تردستی ابر
در غمت ریزش مژگان دل ما خالی کرد

سرشویده ی من باج ز مجنون گیرد
عشق در مملکت درد، مرا والی کرد

پیر ما را به جهان بخت جوان شد چو شراب
شوخی عهد صبا را به کهنسالی کرد

مرحبا عشق کزو قطرهٔ ما دریا شد
دل ما را صدف گوهر اجلالی کرد

مرغ گلشن ز تو شیون مگر آموخت حزین
که سحر ناله به طرزی که تو می نالی کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.