هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر است که از عشق، ناامیدی، و سرگشتگی در زندگی سخن می‌گوید. شاعر از عشق سوزان، ناتوانی در رسیدن به آرزوها، و گذر زمان شکایت دارد و امیدوار است که روزی از این غبار هستی رهایی یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی، و تفکرات فلسفی درباره زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه احساسی بیشتری دارد.

شمارهٔ ۴۹۰

خوشا دمی که مرا دیده از غبار برآید
ز گرد هستیم آن نازنین سوار برآید

همین بس است که خود چاک می زنم به گریبان
ز دست کوته ما بیش ازین چه کار برآید؟

ز سرگذشته، به راهت نشسته ایمکه تاکی
نگه به عربده، زان چشم میگسار برآید

بغیر از اینکه به سرگشتگی جهان به سر آری
دگر چه کام دل از دور روزگار برآید؟

چه آتشی ست حزین ، این که در جگر زده عشقت؟
به یک صفیر تو، دود از دل بهار برآید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.