۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۵

بدآموز وفا کی قدر ناز یار می داند؟
دل من لذّت آن غمزهٔ خونخوار می داند

غم من می کند تکلیف چشمش باده پیمایی
غبار خاطرم را ابر دامندار می داند

به یک ساغر برافکن پرده شرم و حیا ساقی
حجاب عشق را دل در میان دیوار می داند

نباشم امّت مشرب، اگر کام امید من
شکرخند تو را از تلخی گفتار می داند

چه گل چینم من آزرده دل از روضهٔ رضوان؟
که دوش بی دماغان بوی گل را خار می داند

ز کف در عاشقی سر رشتهٔ دانش رها کردم
دل من، کافرم گر سبحه و زنّار می داند

حزین تایید دل دیدار بینم روشناس او
نگاه بی ادب را در میان بیکار می داند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.