۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۹

هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر
هر گوشه ای فکندی، در خون شکار دیگر

نرگس اگر چه خود را مخمور می نماید
چشم سیاه مستت، دارد خمار دیگر

حسنت به کار عاشق یک مو نکرد تقصیر
ابرو به تیغ بازی، مژگان به کار دیگر

صد بار اگر بریزی با تیغ غمزه خونم
بازت به معرض آرم، جان فگار دیگر

تا چند سرگرانی، با بیدل حزینت؟
خونش توگر نریزی ، عاشق شکار دیگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.