۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۲

ساقی به لبم بادهٔ پالیده فروبار
در پرده دلم خون کن و از دیده فروبار

مفتون نتوان بود به نیرنگ بهاران
برک و برت ای نخل خزان دیده فروبار

چون ابر سراپای خود از درد جدایی
سرمایهٔ اشکی کن و نالیده فرو بار

از فیض تو دریا شده دامانِ من اکنون
ای دیده، نمی بر دل تفسیده فروبار

مگذار حزین قاعد هٔ صفحه طرازی
از ابر قلم گوهر سنجیده فروبار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.